- عقب مانده
- واپس مانده
معنی عقب مانده - جستجوی لغت در جدول جو
- عقب مانده
- پس افتاده پتیران عقب افتاده کشور (ملت اجتماع) عقب مانده
- عقب مانده ((~. دِ))
- عقب افتاده، ناقص، معلول، کسی که در انجام کار یا کسب دانش از دیگران عقب تر باشد
- عقب مانده
- عقب ماندۀ ذهنی، عقب ماندۀ ذهنی مثلاً در علم روانشناسی کسی که در مهارت های ذهنی به رشد لازم نرسیده است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
واپس ماندگی
تعجب کردن درشگفتی ماندن
دنبال افتادگی، پس ماندگی، کند سیری و توقف در مسیر بکمال
سپختار پس زننده
خنجیدن پس راندن
Backwardness
отсталость
Rückständigkeit
відсталість
zacofanie
arretratezza
achterlijkheid
पिछड़ापन
keterbelakangan
تخلّفٌ
kurudi nyuma
ความล้าหลัง
پسماندگی
পশ্চাদপদতা
طعامی که بر آن گذشته و برای روز بعد مانده باشد شبینه
ویژگی غذایی که شب برآن گذشته و برای روز بعد مانده باشد